هلن مکدونالد، نویسندۀ برجستۀ طبیعتگرا، از کتابی پربار و لذتبخش دربارۀ پرندهای دلربا میگوید.
هلن مکدونالد، تایمز لیترری ساپلمنت — دهسال پیش، برای دیدن پسری که آن روزها با او دوست بودم، وارد یک باشگاه کبوترهای مسابقهای شدم. دوستم در خانهای ویلایی در یکی از مزارع ناحیۀ میدلند انگلستان زندگی میکرد و جَلدی داشت پر از کبوترهای جانسن، نژادی از کبوترهای مسابقهای بهرنگ آبی راهراه شبیه کبوترهای شهریای که زمان زیادی را در باشگاه گذرانده بودند. او را در یک خانۀ سیار پورتاکابین دیدم، در نقطهای که فکر میکنم محل صید ماهی کپور در وسط زمستان بود. تودههای درختان خیس توسکا همهجا به چشم میخوردند و باد شرقی نیرومند کابین را با هر وزش به این سو و آن سو تکان میداد. در داخل کابین، شعلۀ گاز کپسولی هیسهیس میکرد، شیشهها را بخار گرفته بود و جمعی از مردان روی صندلیهای پلاستیکی نشسته بودند. بهجز دوست من، بقیه همگی بالای پنجاه سال سن داشتند. جلیقههای ماهیگیریِ بادکرده، گرمکن ورزشی و کاپشن چرمی با نشان کبوتر به تن داشتند، روی بدنشان خالکوبی کرده بودند و با شرح و تفصیل از رژیمهای تغذیه، جهت وزش باد، نقطۀ رهایی و تمرین پرواز در جادۀ شمالی حرف میزدند. زخمهای کهنه هنوز با مرهم کینهجویی التیام نیافته بود، زخمهایی که بیشترش در اثر عشق منحرفانۀ حامیان پرندگان به بازهای خونخوار و کشنده سر برآورده بود و من در تمام این مدت دم فرو بسته بودم. مسحور حرفهای دیگران شده بودم و تنها کاری که از دستم برمیآمد این بود که آرزو کنم کاش کبوتر بودم. در این صورت، مردان آن اتاق را بیشتر مجذوب خود میکردم.
عشق به کبوترها منطقی است. کبوترها پرندگانی بسیار جذابند. با اینکه حدود ۳۰۰ گونۀ وحشی از این نوع پرنده وجود دارد، کهنترین و ماندگارترین رابطۀ انسانها فقط با یک گونۀ خاص بوده است: کبوتر چاهی با نام علمی «کلمبیا لیویا»(Columba livia). این پرندۀ سیاه، آبی و سفید که روی صخرهها لانه میکند نیای کبوترهای شهری ما نیز محسوب میشود. کبوتر، که برای اولین بار بهدست سومریها اهلی شد، اکنون بهاندازۀ هر بنای معماری یا هر گلدان منقشی، نوعی میراث فرهنگی به شمار میآید. در طول هزاران سال ما انسانها شکلِ بدنِ این پرنده را از طریق زادگیری گزینشی تغییر دادهایم. ما کبوترهای چاهی را به گونههای بیشماری تبدیل کردهایم، از گونههای بزرگِ بیپرواز گرفته تا جانوران استخوانی با چینهدانهای بزرگ گواترمانند. منقارشان را درازتر یا کوتاهتر کردهایم و به آنها غبغبکهای پهن دادهایم، همچنین بالهای فردار و تورمانند، دمهایی با چهلپر بهجای دوازده پر معمولی، پاهای پردار و حلقههایی تنگ از پر دور گردنشان که چشمانشان را میپوشاند. رفتارشان را نیز عوض کردهایم؛ کبوترهای میگسار(Tippler) را پرورش دادهایم که با اندکی تفاوت ژنتیکی در هوا پشتک میزنند؛ پرندههایی پراستقامت و بلندپرواز تولید کردهایم که ساختار ژنتیکیشان باعث میشود یک روز یا حتی بیشتر در هوا باشند و، مشهورتر از همه، کبوترهای مسابقهای خلق کردهایم، قهرمانان استقامت که اکنون میتوانند تا مسافت ۷۰۰ مایل را بدونتوقف از نقطۀ رهایی تا محل نگهداریشان، یعنی جایی که خانه و آشیانۀ خود میدانند، پرواز کنند.