جستار کوتاهی پیرامون علم و تجربه

به قلم: حمید ضیا.

همیشه جدال بر سر برتری علم بر تجربه یا بالعکس از مباحث داغ بوده و هست. بسیاری از این بحث‌ها با رودررویی و تضاد بین تجربیات افراد و آن‌چه علم بیان کرده بدون نتیجه تمام می‌شوند. از این رو برای درک بهتر به بررسی و توضیح تجربه و علم می‌پردازیم.

۱- علم (science):
متاسفانه در زبان فارسی یا عربی کلمه‌ای که بتواند معنی science را برساند نداریم. دو کلمه علم و دانش هر دو به معنی یافته‌ها و دانسته‌های Knowledge ما هستند در حالی‌که science وسیله‌ای است برای رسیدن به آن دانسته‌ها. گویا در زبان عربی جدیداً از همان کلمه «الساینس» استفاده می‌کنند. به هرحال ما از همان کلمات علم و دانش استفاده می‌کنیم، مگر جایی که نیاز به توضیح باشد.

علم به معنی اقدام قاعده‌مند در جهت توسعه و سازماندهی هدفمند دانش است که در قالب تفسیرهای قابل آزمایش و پیش‌بینی‌هایی درباره‌ی جهان صورت می‌گیرد.
همچنین، علم به معنای «مجموعه دانسته‌هایی است منسجم و روش‌مند درباره‌ی یک موضوع یا مطالعاتی است که در کار دستیابی به یک هدف معرفتی است؛ گزاره‌های یک علم، ممکن است که اعتباری، و موضوع آن، جزئی و مشخص باشد.»

۲- آزمون تجربی علمی علوم تجربی (experiment):
به معنی انجام کارها و پروسه‌های مختلف یا آزمایش کردن علمی یک اکتشاف، اختراع یا تز علمی برای رسیدن به جواب یا واقعیت علمی است. در علوم تجربی پایه و اساس تجربه کردن یک موضوع علمی است که با آزمون و‌ خطا به صحت آن پی برده می‌شود.

۳- تجربه (experience):
به معنی کسب مهارت‌ها یا دانسته‌ها در یک موضوع یا اتفاق به وسیله‌ی در ارتباط بودن و تکرار یا برخورد با آن موضوع یا اتفاق است. یا به عبارتی دیگر، منظور از تجربه کسب شناخت از راه حواس پنج‌گانه و مشارکت مستقیم در رویداد است. به دیگر سخن، شناخت و معرفتی است که فرد از راه حس کردن و انجام کاری کسب می‌کند و نه از راه آموزش. هر چه فرد کاری را بیشتر انجام داده باشد، شناختش نسبت به ملزومات، روند‌ها و نتایج آن کار بیشتر می‌شود. با انجام بیشتر کار، فرد از اشتباهات و موفقیت‌هایش می‌آموزد که چه سیاست‌ها و راه‌هایی پاسخ بهتری می‌دهند و کدام ‌یک نتایج خوبی به دست نمی‌دهند‌. فرد می‌آموزد که کدام ابزار زودتر او را به هدفش می‌رساند و کدام ابزار منجر به بالا رفتن هزینه و اتلاف زمان می‌شود.
می‌توان مجموعه‌ی تجارب شخص را به سه گروه تجارب خانوادگی و شخصی، تجارب عمومی، و تجارب سازمانی دسته بندی کرد. در این‌جا هدف ما دو مورد اول است.

«آیا تجربه پدر علم است؟»
یکی از جملاتی که مداوما می‌شنویم این است که تجربه پدر علم است. حال می‌خواهیم ببینیم که این حرف تا چه حد درست است. جان لاک در تئوری empiricism می‌گوید «دانش (knowledge) از تجربه حسی (sensory experience) می‌آید».

در نگاه اول این همان جمله‌ی تجربه پدر علم است به نظر می‌آید اما وقتی دقیق می‌شویم متوجه می‌شویم که دانش کلمه‌ی science نیست بلکه کلمه‌ی knowledge است، یعنی آن‌چه ما به عنوان دانسته ذخیره می‌کنیم. از طرفی تجربه‌ی حسی یعنی حس کردن با حواس پنج‌گانه و ثبت کردن آن‌ها تا به نتیجه‌ی نهایی و راه‌گشا رسیدن.

پس وقتی ما می‌گوییم تجربه پدر علم است یعنی تجربه‌ای که با حواس پنج‌گانه دریافت شده، جایی ثبت شده، تکرار شده، ایراد آن پاک شده، دوباره ثبت شده، به ممارست تبدیل شده و به دانش (نه ساینس) رسیده. اما این تجربه پدر علم (science) نیست، چون اصلاً به آن ارتباطی ندارد. فرد در روش تجربی کاری را انجام می‌دهد ولی نمی‌داند چرا. حال اگر نتیجه داد ثبتش می‌کند و اگر نتیجه نداد رهایش می‌کند. وقتی ما از علم و موضوع علمی حرف می‌زنیم منظورمان science است نه knowledge.
«اهمیت تجربیات شخصی یا عمومی در مسائل علمی»
در مسائل علمی تجربیات شخصی کاملاً بی‌ارزش هستند. تجربیات شخصی می‌توانند تحث‌تأثیر عوامل بسیاری قرار بگیرند و نتایج مختلفی ارائه دهند. عوامل انسانی و‌ عوامل محیطی تجربیات عمومی معتبرتری هستند. یعنی اگر همه در یک مسیر باشند علم آن‌ها را بررسی و تحقیق می‌کند و صحت‌شان را اطلاع می‌دهد، ولی تا قبل از این تحقیقات این تجربه‌ها هیچ ارزش علمی‌ای ندارند. بنابراین با بیان این که جمله که «من تجربه کرده‌ام» نمی‌توان دلیل قانع‌کننده‌ای ارائه داد، خصوصاً اگر این تجربیات جایی به صورت سلسله‌وار و مرتب ثبت نشده باشند.
در مورد مسائل علمی در رابطه با هر موضوع، جهت کشف، اختراع، تأیید و یا رد آن موضوع سال‌ها تحقیق و آزمایش از سوی گروه‌های علمی مختلف صورت می‌گیرد. این آزمایش‌ها و تحقیق‌ها در شرایط محیطی مختلف انجام می‌شوند و در آخر نتیجه را اعلام می‌کنند. چیزی که به دست ما می‌رسد در حقیقت نتیجه‌ی زحمات این دانشمندان (scientists) است.

«راه درست کسب تجربه»
برای کسب تجربه بدون در نظر گرفتن کمک علم، بهترین شیوه آزمون و خطا است.
قبل از هرچیز باید اصول و اساس آن حرفه و یا تخصص را یاد گرفت و سپس با گذاشتن آن در بوته‌ی آزمایش و ثبت لحظه‌ای نتایج آن را تجربه کرد. این را می‌توان گونه‌ای از علوم تجربی نامید که علم در آن یا نقشی ندارد و یا نقشی ناچیز دارد. تمام این آزمون‌ها باید در شرایط مختلف انجام پذیرند. در صورت امکان داشتن یک یا چند هم‌یار برای پایین آوردن ضریب خطا کمک به‌سزایی می‌کند.

«علم بهتر است یا تجربه»
علم و تجربه مکمل همدیگر هستند. هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارد. عالم بی‌عمل به همان بدیِ عامل بی‌علم است. کسی که با استفاده از علم (science) دانشی (knowledge) به دست آورده و تئوری همه‌چیز را به خوبی می‌داند اما هنوز در عمل کاری از پیش نبرده، هیچ‌وقت به ممارست دست نخواهد یافت.
همانطور کسی که هیچ علمی ندارد و فقط به دنبال تجربه می‌رود ممکن است سال‌ها تجربه‌ای را اشتباه برداشت کرده باشد که نتایج مفتضحی به بار آورده باشد ‌و به جایی رسیده باشد که دیگر ترمیم غیر ممکن باشد و یا در خوشبینانه‌ترین حالت لقمه را از پشت‌سر در دهان خود گذاشته باشد. مثال همیشگی کارگر ساختمانی‌‌ای که سی سال فقط آجر پرتاب کرده اما تجربه‌اش ارزش اعتماد کردن برای ساختن یک بنا را ندارد. نمونه‌ی مناسبی برای این مورد است.
در انتها با اطمینان‌خاطر به راحتی می‌توان گفت که علم و تجربه مکمل یک دیگرند و بهترین نتیجه را کسی کسب می‌کند که عالم باعمل است.

 

منابع:
ww.tabnak.ir/fa/news/333341/علم-تجربه-عقلانیت

https://www.psychologytoday.com/us/blog/cutting-edge-leadership/201311/your-opinion-vs-my-science-how-we-really-know-things?amp

https://en.m.wikipedia.org/wiki/Anecdotal_evidencehttps

https://en.m.wikipedia.org/wiki/Experiencehttps

https://en.m.wikipedia.org/wiki/Empiricism

https://www.fastcompany.com/3046696/the-7-reasons-that-science-says-you-should-pay-for-experience-not-thingshttps://

www.fastcompany.com/3043858/the-science-of-why-you-should-spend-your-money-on-experiences-not-thing

دیدگاه تازه‌ای بگذارید!

avatar
  دنبال کردن  
اطلاع از